پيش از اين بارها رسانههاي غربي به آرامش رهبر معظم انقلاب در مديريت چالشها اذعان کردهاند چنان که روزنامه والاستريت ژورنال چندي پيش تصريح کرده بود «رهبر عالي ايران مسائل جانبي را که غرب پديد ميآورد، به خوبي مديريت ميکند در حالي که ما در اين توهم هستيم که تحريمها، سلاح برنده است و ميتواند ايرانيها را متوقف کند». يا هفتهنامه اکونوميست که نوشته بود «مديريت آيتالله خامنهاي در بحرانها بينظير است. او به روش غيرمتعارف اما کارساز بحرانها را مديريت ميکند و اين يکي از دلايل مقاومت و پايداري جمهوري اسلامي در برابر مسائلي است که از نگاه ديگران بحران و مشکل بسيار جدي ارزيابي ميشوند». به همين دليل هم صداي آمريکا در تحليلي تصريح کرد «تنها راهي که تحريمها ميتواند موثر واقع شود اين است که گروهي در ايران دستها را بالا بگيرند اما تا زماني که آقاي خامنهاي تصميمگير نهايي است چنين اتفاقي امکانپذير نيست و جمهوري اسلامي عقبنشيني نخواهد کرد». در فرآيند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سياستهاي استکباري بود که روزنامه فرانسوي لوموند دو سال پيش اذعان کرد «مذاکره با ايران به کابوسي براي قدرتهاي غربي و مايه افسردگي آنان تبديل شده چرا که نميتوانند رهبر ايران را بترسانند(!) مقاومت ايران به محک آزمايش جهان چند قطبي تبديل شده است.»
3- بيانات روز پنجشنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامي (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشيد و توپ را مجددا به زمين دشمناني برگرداند که سعي کرده بودند بيانيه لوزان را بهانهاي براي ذوقزدگي تجديدنظرطلبان و نااميد کردن ملت و نخبگان ايران قرار دهند. ايشان فهرستي از دغدغههاي مفهوم و انکارناپذير نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخي افراد سادهانگار يا مغالطهگر است. «اينکه گفته شود جزئيات اين مذاکرات تحت نظر رهبري است، حرف دقيقي نيست»، «مسئولان بايد مردم و بخصوص نخبگان را از جزئيات و واقعيات مطلع کنند، ما چيز محرمانه و مخفي نداريم؛ اين مصداق همدلي با مردم است، همدلي که ما گفتهايم چيز زورکي نيست»، «من گله کردم از بعضي دوستان که ميگويند جامعه بينالمللي! جامعه بينالمللي در مقابل ما نيست؛ يک آمريکا و سه کشور اروپايي؛ همين»، و «مذاکره فقط در موضوع هستهاي است»، نقد لطيف و تذکر توأم با عطوفت مقتداي انقلاب نسبت به محافلي است که به هر انگيزهاي سعي کردند بيانيه لوزان را به عنوان «يک پيروزي مشعشع تاريخي»(!؟) و البته برگشتناپذير و غيرقابل چون و چرا که مهر رهبري پاي آن است جا بيندازند و منطق کورباش و دورباش را بر اين شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته يا ناخواسته شعار راهبردي معظمله درباره همدلي و همزباني را مصادره به مطلوب خود کنند. همچنين بيانات معظمله، رد صريح اين اظهارنظر برخي مسئولين بود که ميگفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان 3 ماه ديگر صبر کنند وقتي توافق قطعي شد -يعني کار از کار گذشت- آنگاه از جزئيات مطلع ميشوند! ايشان تصريح کردند اين نوع رويکرد زورکي که همدلي نيست. تذکر ديگر درباره نيفتادن در دام تبليغات غرب و «جامعه جهاني» معرفي نکردن زورگويان بدعهد و متقلب عالم است و اينکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثتهاي مکرر آمريکا و برخي کشورهاي اروپايي در همين يکي دو سال اخير- نظير اعمال بيش از 130 تحريم جديد که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوشبيني به گسترش مذاکرات به حوزههاي ديگر فاقد الزامات عقلي است.
4- تأکيد بر استقبال از توافق خوب و اينکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخي دلايل عدم اعتماد و خوشبيني به آمريکا، فضاي مانور را از رسانههاي تحريفگر و حلقومهاي مغالطهکار ميگيرد. به عبارت ديگر محل واقعي نزاع و اختلاف در اين بيانات کاملاً روشن ميشود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخي شيفتگان بياراده مطرح ميکنند- و نه صرف توافق به هر قيمت ميتواند در تراز منافع و عزت ملي موضوعيت داشته باشد به ويژه اينکه به تصريح معظمله، انتشار فکتشيت (گزارش برگ) کذايي از سوي مقامات آمريکايي مقارن با انتشار بيانيه مشترک نشان از بيصداقتي طرف اصلي مذاکره دارد. ايشان بدين ترتيب سستي يک دوگانه مغلوط را نيز مبني بر اينکه يا بايد به مذاکره کنندگان ايراني اعتماد داشت و بنابراين هر چه را پذيرفتند پذيرفت و يا اينکه در محتواي بيانيه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در اين صورت به معناي بياعتمادي به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد اين انگاره غلط - يا مغالطه- براي چندمين بار تصريح کردند که به تيم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عين حال به شهادت واقعيتهاي دور و نزديک، آمريکا را «اهل فريب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحيح» ميشمارند. اين واقعيت چنان آشکار است که سيروس ناصري (عضو ارشد اولين تيم مذاکره کننده آقاي روحاني) 3 بار در سال گذشته (24 آبان در مصاحبه با ايسنا، 25 بهمن در مصاحبه با خبر آن لاين و اوايل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصريح کرد «هيئت مذاکره کننده بايد به دقت جزئيات را بررسي کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقي که با اجراي توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتي نبود و معلوم شد 5+1 به ويژه آمريکا هر جا که برخي موارد روشن نباشد، سوءاستفاده ميکنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمريکا از توافق دو مرحلهاي که توسط رهبري مطرح شد يک دغدغه عمومي است. توافق ژنو از سوي آمريکاييها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسير توافق ژنو منجر به اين شد که نه تنها آمريکاييها بلکه اروپاييها با سوء تعبيرها و تفسيرها، اقدامات روشني که مغاير با روح تفاهم کلي است انجام ميدهند». بيانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ريل اعتماد و خوشگماني بيمبنا به آمريکا و پيشه کردن واقعگرايي در کنار اخذ ضمانتهاي لازم -نظير لغو فوري و بلافاصله همه تحريمها که مورد تصريح رئيسجمهور محترم نيز قرار گرفت- است.
5- همچنان ابهامات مهمي در مذاکرات و متن و حواشي بيانيه لوزان وجود دارد که بايد برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهديد ميکنند که گزينه نظامي روي ميز است يا سگ زنجيري آنها از بمباران تأسيسات اتمي ايران سخن ميگويد، چه دليلي وجود دارد که بخشي از غنيسازي ما- و لو به شکل محدود- در تأسيسات امن فردو انجام نشود و مثلاً يکهزار دستگاه از 5 هزار سانتريفيوژ مشغول غنيسازي در فردو داير نباشد؟ يا اينکه اين چه منطقي است که هر مکاني را طرف غربي «مشکوک» اعلام کرد، بايد ذيل پروتکل الحاقي و حتي نظارتي گستردهتر و فراتر از آن مورد بازرسي قرار گيرد؟! و اصلاً کدام نهاد بيطرفي براي اين بازرسيها چارچوب عقلاني روشن ميکند؛ آمانو که گماشته آمريکاييهاست؟! (اوباما ميگويد ايران نميتواند مکانيزم ما را در اين باره وتو کند). اگر قرار شد حاصل چندين سال غنيسازي را اکسيد يا صادر کنيم و به رقمي ناچيز برسانيم آيا ميتوانيم در صورت نقض عهد آمريکاييها و اروپاييها، ما نيز اين ظرفيت يا اصل سيستم غنيسازي از هم گسيخته را بلافاصله به حالت اول برگردانيم؟ اصلاً يک سؤال مهم رياضي! اگر قرار است در ازاي توقف فعاليت 14 هزار سانتريفيوژ دلمان خوش باشد که 5 هزار دستگاه به غنيسازي- البته غيرصنعتي- ادامه ميدهند و در عين حال قرار ديگر اين باشد که ذخيره 10 هزار کيلوگرمي اورانيوم غني شده به 300 کيلوگرم کاهش يابد، در اين صورت قرار است آن 5 هزار دستگاه دقيقا چه کاري را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانيوم غني شده و تبديل آن به اورانيوم غني نشده يا اينکه قرار است در يک طرف مشغول نمايش غنيسازي و در طرف ديگر مشغول خنثيسازي اورانيوم غني شده باشيم؟!
6- هدف پنهان آمريکا از مذاکرات آنگونه که 2 سال پيش نيويورکتايمز نوشت «شکستن اسطوره ايستادگي ايران است». اين موضوع از آن جهت اهميت دارد که به بيان جرج فريدمن (مديرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ايران از دامنه رشته کوههاي هيماليا در افغانستان تا سواحل درياي مديترانه امتداد يافته است. کاملا محرز است که سياست هستهاي آيتالله خامنهاي براساس دو اصل پايهريزي شده، اول اينکه تا زماني که عقبنشيني کنيد، قدرتها به شديدترين نحو به تهديدهاي خود ادامه ميدهند و دوم اينکه تا زماني که تهديد وجود دارد، مصالحهاي انجام نخواهد شد». آمريکاي مستأصل در برابر انقلاب اسلامي و ملتهاي بيدار شده منطقه، اولويت استراتژيک خود را اعاده حيثيت ابرقدرتي به واسطه القاي ضعف ايران قرار داده است. اوباما در عين حال مايل است اين راهبرد را با تاکتيک فريب و تعامل و توافق به قطعيت برساند و آنگاه معرکهگيري را آغاز کند همچنان که او و تيمش درباره يک چرکنويس- تعبير دکتر ظريف از بيانيه لوزان- هيجانزده شدند و مافيالضمير خود را بيرون ريختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به يکديگر دارند. حتما به خاطر داريد سخنان فريد زکريا- از چهرههاي مطبوعاتي نزديک به اوباما- در تيرماه سال 89 و در روزنامه واشنگتنپست را که تصريح کرد «برخلاف تبليغات ما آيتالله خامنهاي همچنان محبوبترين سياستمدار ايران است، اين را مازيار بهاري خبرنگار نيوزويک به من گفت که مدتي هم در ايران زنداني بود. من از حاميان سرسخت اپوزيسيون در ايران هستم اما جمهوري اسلامي مشروعيت دارد». 8 ماه بعد مهاجراني که خود را رئيس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفي ميکرد ضمن سخناني در کتابخانه کنزينگتون تصريح کرد «يک نقطه خاکستري و نه حتي تاريک در زندگي آيتالله خامنهاي وجود ندارد». ايمان به وعدههاي الهي و شرافت و عزت و پاکي ملت ايران، همه سرمايه مردي الهي است که در تلاطم سهمگين امواج چالشها خم به ابرو نميآورد و با وجود دغدغههاي بزرگ، با وقار و متانت و اميد تمام، منش دريا را پيشه ميکند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبير ديولت «راز قدرت خامنهاي پاسداري از ميراث خميني است. ما در غرب آن قدر دين را ضعيف کرده و به حاشيه راندهايم که قدرت و توانايي آن را دست کم ميگيريم و متوجه نميشويم که ميتوان براي خدا مبارزه کرد. خميني در سال 1980 حمله عراق را اينگونه تفسير کرد. محبوبيت خميني پس از 20 سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقي است. آنچه خامنهاي واقعا به آن معتقد است خواستهها و سفارشهاي خميني است و همين راز قدرت خامنهاي است».
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ایران ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، ،
برچسبها: